جدول جو
جدول جو

معنی حق باتن - جستجوی لغت در جدول جو

حق باتن
بیان کردن حق، راست گویی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
آنکه مراعات حق کند. آنکه حدسهای او صائب است
لغت نامه دهخدا
باانصاف، دادگر، عادل، منصف، حقیقت بین، درست نگر، واقع بین، واقع گرا، واقعیت گرا
متضاد: پندارگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محق بودن، سزاوار بودن، مستحق بودن، درخوربودن، شایسته بودن، راست گفتن، درست گفتن، منطقی برخورد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
إعطاء الحقّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
Entitle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
intituler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سهم خود را گرفتن دریافت حق و حقوق
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
intitolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
hak tanımak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
давать право
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
betiteln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
надавати право
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
tytułować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
حق دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
অধিকার দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
kuweka jina
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
자격을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
titular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
権利を与える
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
להעניק זכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
अधिकार देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
赋予权利
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
ให้สิทธิ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
titelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
intitular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حق دادن
تصویر حق دادن
memberi hak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی